ای ی ی کبوتر سفید من دل به که بستی
ز من چرا شدی جدا با که نشستی
تا خاطره عشق مرا زنده کنی
با زمزمه شوق و طرب به لانه باز آ
تا بار دگر بر رخ من خنده کنی
ای رفته به قهر از بر من به خانه باز آ
گر چه از برم نهانی
در نگاه دل عیانی
عاشق کسی نبوده ای
حال عاشقان چه دانی
عاشق کسی نبوده ای
حال عاشقان چه دانی
ای ی ی کبوتر سفید من دل به که بستی
ز من چرا شدی جدا با که نشستی
تا خاطره عشق مرا زنده کنی
با زمزمه شوق و طرب به لانه باز آ
تا بار دگر بر رخ من خنده کنی
ای رفته به قهر از بر من به خانه باز آ
گر چه از برم نهانی
در نگاه دل عیانی
عاشق کسی نبوده ای
حال عاشقان چه دانی
عاشق کسی نبوده ای
حال عاشقان چه دانی
ای ی ی فرشته ی امید من ترک سفر کن
مرا رها ز محنت عشق دگر کن
چون مکهت گل روی پر باد سحر
بنشین و بیا کن گذری به کلبه من
در گلشن دل ره نکند مرغ دگر
تا مانده ز تو بال و پری به کلبه من
ای امید زندگانی
از چه در برم نمانی
عاشق کسی نبوده ای
حال عاشقان چه دانی
عاشق کسی نبوده ای
حال عاشقان چه دانی
عاشق کسی نبوده ای
حال عاشقان چه دانی
عاشق کسی نبوده ای
حال عاشقان چه دانی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر