چو مرغ شب خواندی و رفتی
دلم را لرزاندی و رفتی
شنیدی غوغای طوفان را
زخواندن وا ماندی و رفتی
به باغ قصه به دشت خواب
به راه شیرین پرمهتاب
مثل روح آزرده ی مرداب
دلم را لرزاندی و رفتی
چو مرغ شب خواندی و رفتی
تو اشک سرد زمستان را
چو باران افشاندی و رفتی
چو مرغ شب خواندی و رفتی
دلم را لرزاندی و رفتی
شنیدی غوغای طوفان را
زخواندن وا ماندی و رفتی
به باغ قصه به دشت خواب
به راه شیرین پرمهتاب
مثل روح آزرده ی مرداب
دلم را لرزاندی و رفتی
چو مرغ شب خواندی و رفتی
تو اشک سرد زمستان را
چو باران افشاندی و رفتی
چو مرغ شب خواندی و رفتی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر