امشب به بیداری نشسته ، چشمان خواب آلود من
این چشم خواب آلوده امشب ، دارد ز بیداری سخن
نقش رخ زیبای تو ، بینم ز پیدا و نهان
در این دل و در پردۀ ، ابر سپید آسمان
رقص نگاهم ، دارد تماشا ، در ساحل دریای شب در ساحل دریای شب
ای موج شادی ! من تو را ، جویم در این دنیای شب
نالد ز مهرت عاشقانه ، جور زمان سازد بهانه
از آتش عشق تو نالد ، وز شوق تو خواند ترانه
این شعلۀ غم ، این عشق سرکش
سوزد ز بند ِ ، جانم در آتش
کز دیدۀ بد ، دورت بدارد
عاشق در این ره ، جان می سپارد
نقشت نشسته ، در دیدۀ بی خواب من
بر موج مویت ، رقصد دل بی تاب من
نقش رخ زیبای تو ، بینم ز پیدا و نهان
در این دل و در پردۀ ، ابر سپید آسمان
این چشم خواب آلوده امشب ، دارد ز بیداری سخن
نقش رخ زیبای تو ، بینم ز پیدا و نهان
در این دل و در پردۀ ، ابر سپید آسمان
رقص نگاهم ، دارد تماشا ، در ساحل دریای شب در ساحل دریای شب
ای موج شادی ! من تو را ، جویم در این دنیای شب
نالد ز مهرت عاشقانه ، جور زمان سازد بهانه
از آتش عشق تو نالد ، وز شوق تو خواند ترانه
این شعلۀ غم ، این عشق سرکش
سوزد ز بند ِ ، جانم در آتش
کز دیدۀ بد ، دورت بدارد
عاشق در این ره ، جان می سپارد
نقشت نشسته ، در دیدۀ بی خواب من
بر موج مویت ، رقصد دل بی تاب من
نقش رخ زیبای تو ، بینم ز پیدا و نهان
در این دل و در پردۀ ، ابر سپید آسمان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر